تعداد نشریات | 38 |
تعداد شمارهها | 1,258 |
تعداد مقالات | 9,115 |
تعداد مشاهده مقاله | 8,323,932 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,038,781 |
بررسی مقایسهای سیاست خارجی ترامپ و بایدن با تأکید بر دو کشور ایران و چین (2024-2016) | ||
مطالعات راهبردی آمریکا | ||
مقاله 6، دوره 4، شماره 14، آبان 1403، صفحه 147-178 اصل مقاله (970.69 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.27834743/ASS.2312.1182.6 | ||
نویسنده | ||
حمید درج* | ||
دانشجوی دکتری روابط بین الملل، دانشگاه گیلان، رشت، ایران | ||
تاریخ دریافت: 25 آذر 1402، تاریخ بازنگری: 13 آذر 1403، تاریخ پذیرش: 20 آذر 1403 | ||
چکیده | ||
سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ به نوعی بر مبنای ظهور الگوی تقابلی و ناسازگاری با ساختار نظام بینالملل و در اولویت قرار دادن منافع ایالات متحده شکل گرفت. ترامپ با خارج کردن واشنگتن از سازمانها و تعهدات بینالمللی از جمله برجام و راه انداختن جنگ اقتصادی و افزایش تعرفههای تجاری علیه چین، سیاستهای واشنگتن را در موضوعات مختلف نظام بینالملل با چالش اساسی روبهرو کرد که این امر باعث کاهش جایگاه و قدرت واشنگتن در صحنه سیاست بینالملل گشت. امّا با ورود بایدن به کاخ سفید، کنشگری ایالات متحده در عرصه روابط بینالملل بر اساس نوعی الگوی رفتاری تعاملی و همکاریجویانه با ساختار و سیستم جهانی تعریف شد که در صدد بازگرداندن رهبری جهانی آمریکا، پیوستن مجدد به تعهدات بینالمللی، همکاری نزدیک با متحدان و مقابله با تهدیدات جهانی بود. در این رابطه، بایدن با اولویـت دادن به دیپلماسـی در تصمیمات سیاسـت خارجی درصدد بازگشت به برجام و در عین حال اعمال تحریمها علیه تهران بود. در دوره بایدن علیرغم تأکید دولت وی بر کاهش تنش تجاری با چین، رویکرد جنگ تجاری ترامپ علیه چین نیز تداوم یافته است. هدف پژوهش بررسی مقایسهای سیاست خارجی ترامپ و بایدن با تأکید بر دو کشور ایران و چین است. سؤال اصلی پژوهش این است که ترامپ و بایدن چه رویکردی را در سیاست خارجی آمریکا و مشخصاً در موضوعات ایران و چین در پیش گرفتهاند؟ برای تحلیل دادههای پژوهش از روش تحلیل مقایسهای از نوع کیفی استفاده شده و روش جمـع آوری دادههـا و اطلاعـات نیـز کتابخانهای است. | ||
کلیدواژهها | ||
سیاست خارجی آمریکا؛ ترامپ؛ بایدن؛ ایران؛ چین | ||
عنوان مقاله [English] | ||
A comparative study of Trump and Biden's foreign policy with an emphasis on the two countries of Iran and China | ||
نویسندگان [English] | ||
hamid dorj | ||
PhD student of International Relations at Gilan University | ||
چکیده [English] | ||
With the inauguration of Trump in America, Washington's foreign policy underwent a paradigm shift. The American foreign policy in the Trump era was somehow formed on the basis of the emergence of a confrontational model and incompatibility with the structure of the international system and prioritizing the interests of the United States, which makes Washington's policies in various issues of the international system face a fundamental challenge. did However, with Biden's entry into the White House, the activism of the United States in the field of international relations is defined based on a kind of interactive and cooperative behavioral pattern with the global structure and system, which seeks to restore American global leadership, rejoin international commitments, Working closely with allies and dealing with global threats. Thus, the main research question is, what are the dimensions and components of the foreign policy of the Biden government? The hypothesis of the research is that by adopting the "America First" policy and adopting a confrontational approach with the international structure and system, Trump challenged the policies of the United States in the international arena, which reduced the power and influence of Washington in The scene of international politics. Meanwhile, Biden's foreign policy perceptions are based on cooperation-seeking with America's allies, democratic coalition building against America's rivals, revival of America's rule-oriented leadership in the world arena, joining international institutions, Atlanticism, priority.Diplomacy has been formed with the participation of all partners and the importance of the satisfaction of the American people in foreign policy decisions. | ||
کلیدواژهها [English] | ||
diplomacy, liberal internationalism, democracy, collective leadership, neoclassical realism | ||
اصل مقاله | ||
بررسی مقایسهای سیاست خارجی ترامپ و بایدن با تأکید بر دو کشور ایران و چین (2016-2024)
حمید درج[1]
چکیده سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ به نوعی بر مبنای ظهور الگوی تقابلی و ناسازگاری با ساختار نظام بینالملل و در اولویت قرار دادن منافع ایالاتمتحده شکل گرفت. ترامپ با خارج کردن واشنگتن از سازمانها و تعهدات بینالمللی از جمله برجام و راه انداختن جنگ اقتصادی و افزایش تعرفههای تجاری علیه چین، سیاستهای واشنگتن را در موضوعات مختلف نظام بینالملل با چالش اساسی روبهرو کرد که این امر باعث کاهش جایگاه و قدرت واشنگتن در صحنه سیاست بینالملل گشت. امّا با ورود بایدن به کاخ سفید، کنشگری ایالاتمتحده در عرصه روابط بینالملل بر اساس نوعی الگوی رفتاری تعاملی و همکاریجویانه با ساختار و سیستم جهانی تعریف شد که در صدد بازگرداندن رهبری جهانی آمریکا، پیوستن مجدد به تعهدات بینالمللی، همکاری نزدیک با متحدان و مقابله با تهدیدات جهانی بود. در این رابطه، بایدن با اولویـت دادن به دیپلماسـی در تصمیمات سیاسـت خارجی درصدد بازگشت به برجام و در عین حال اعمال تحریمها علیه تهران بود. در دوره بایدن علیرغم تأکید دولت وی بر کاهش تنش تجاری با چین، رویکرد جنگ تجاری ترامپ علیه چین نیز تداوم یافته است. هدف پژوهش بررسی مقایسهای سیاست خارجی ترامپ و بایدن با تأکید بر دو کشور ایران و چین است. سؤال اصلی پژوهش این است که ترامپ و بایدن چه رویکردی را در سیاست خارجی آمریکا و مشخصاً در موضوعات ایران و چین در پیش گرفتهاند؟ برای تحلیل دادههای پژوهش از روش تحلیل مقایسهای از نوع کیفی استفاده شده و روش جمع آوری دادهها و اطلاعات نیز کتابخانهای است.
کلیدواژهها: انقلاب اسلامی، اسلام سیاسی، استکبارستیزی، ضدآمریکاگرایی، اندیشه مقاممعظمرهبری
مقدمه 1ـ ادبیات و پیشینه تحقیق در رابطه با سیاستخارجی ترامپ و بایدن تاکنون پژوهشها و مقالات زیادی به زبان فارسی و انگلیسی انجام گرفته است که در ادامه به برخی از مهمترین آنها پرداخته خواهد شد: 1- جوادی و دیگران (1402)، در مقالهای تحت عنوان «سیاست مقایسهای خاورمیانهای ترامپ و بایدن؛ از موازنه نظامی تا موازنه فراساحلی»، بیان میدارند که سیاست امنیت منطقهای دونالد ترامپ، بر اساس موازنه ترجیحی قدرت است و به کنش پیشدستانه در ایجاد موازنه انجامیده است؛ در حالیکه بایدن سازوکارهای موازنه همکاریجویانه در مقابله با تهدیدها و حداکثرسازی منافع از طریق موازنهگرایی فراساحلی را در دستور کار قرار داده است. 2- مزدخواه و دیگران (1401)، در مقالهای تحت عنوان «گذار از بلوغ تقابل به الگوی تعامل نئولیبرال؛ تأملی مقایسهای به سیاست خارجی ترامپ و بایدن»؛ اذعان میدارند که سیاست خارجی آمریکا از دوران ترامپ تا بایدن در الگوهای رفتاری از بلوغ تقابل به مدل رفتاری تعاملی در محور رئالیسم مشروط به همکاری گذار پیدا کرده است. 3- کوهکن و سعیدیراد (1402)، در مقالهای با نام «مقایسه دیپلماسی عمومی آمریکا در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» و «جو بایدن»، استدلال میکنند که دولت آمریکا در دوره جو بایدن تلاش دارد با استفاده از ابزارهای گذشته و جریان اصلی رسانههای بینالمللی، اتفاقات گذشته را به دونالد ترامپ به عنوان یک استثناء نسبت دهد و به ترمیم تصویر آمریکا در جهان بپردازد. 4- بلکویل[3] (2019)، در کتابی تحت عنوان «سیاست خارجی ترامپ بهتر از چیزی است که به نظر میرسد»؛ اذعان میدارد که اگرچه بسیاری از عملکردهای ترامپ، تند و بیپروا بودهاند و رئیسجمهور معمولاً فرایند سیاستسازی پرهرجومرج، بینظم و غالباً ناکارامدی را سرپرستی میکند؛ اما برخی از سیاستهای ترامپ در عرصه سیاست خارجی از آنچه منتقدانش فکر میکنند، بهتر است. 5- مککورمیک و مانسباخ[4] (2018)، در کتابی با عنوان «مسائل سیاست خارجی آمریکا: سالهای ترامپ»؛ بیان میدارند که برخلاف سیاستهای اوباما که در اصول خود بیانگر نظم لیبرال بودند؛ سیاستهای ترامپ این نظم را تهدید میکنند. اگرچه در گذر زمان، برخی از سیاستهای ترامپ ادامه سیاستهای پیشین هستند؛ اما این سیاستها بیشتر در ترکیب با رفتار پیشبینیناپذیر شخص رئیسجمهور، نقش رهبری ایالات متحده را تضعیف کردهاند. 6- لیبر[5] (3021)، در مقالهای با نام «سیاست خارجی بایدن: از واقعیت هشیار شده یا محکوم به تکرار»؛ بیان میدارد که جو بایدن و مشاوران ارشد وی سعی کردهاند به مردم آمریکا و همچنین مخاطبان خارجی اطمینان دهند که ایالات متحده بازگشته است و این دولت مصمم است از اشتباهات پیشینیان خود اجتناب کند؛ در حالی که اذعان دارند که جهان از زمان ریاست جمهوری اوباما که بسیاری از اعضای فعلی کابینه در دولت وی حضور داشتند؛ تغییر کرده است. 7- مهتا[6] (2021)، در مقاله خود با نام «چگونه بایدن میتواند در مسائل هستهای با «نخست آمریکا» خداحافظی کند؟»؛ استدلال مینماید که تلاشها برای تجدید تعامل بینالمللی با گروهی عمیق از کارشناسان، سازمانهای بیندولتی و سیاستگذاران در چهار سال آینده برای بازگشت به اصول اساسی سیاست خارجی تاریخی آمریکا حیاتی خواهد بود. این امر منوط به همکاری دولت بایدن با متحدان و شرکا در مسائل سیاست هستهای و تقویت ستونهای ساختاری امنیت جهانی و عدم اشاعه است. نوآوری و تازگی مقاله حاضر این است که ضمن برشمردن مؤلفههای بنیادین سیاست خارجی ترامپ و بایدن، به صورت همزمان سیاست خارجی ترامپ و بایدن در قبال واقعیتهای نظام بینالملل و به خصوص ایران و چین را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. 2ـ ملاحظات نظری از آنجایی که در تحلیل و بررسی سیاست خارجی ترامپ و بایدن در قبال ایران و چین نمیتوان صرفاً به جنبهای از قدرت سخت و نرم تکیه کرد؛ لذا، برای واکاوی فرایند سیاستگذاری ترامپ و بایدن نسبت به دو کشور مذکور، از نظریه قدرت هوشمند که ترکیبی از دو مؤلفه قدرت نرم و قدرت سخت است و از قابلیت تبیین بیشتری نسبت به نظریههای دیگر برخوردار میباشد؛ استفاده شده است. 2ـ1ـ قدرت سخت مفهوم قدرت سخت متعلق به دورانی است که دیدگاه رئالیستی در مورد شرایط و اوضاع حاکم بر محیط بینالمللی وجود دشت. تا پایان حاکمیت نظم دوقطبی و منطق جنگ سرد بر محیط بینالملل، تفسیر سخت افزارانه رئالیستی از قدرت چیرگی داشت و میزان عده نظامی بازیگران و غنای زرادخانههایشان سنگ محک قدرت آن ها به شمار میآمد. به عبارت دیگر، دولتها مقوله قدرت ملی را در قالب توانمندی نظامیشان عینیت میبخشیدند؛ غافل از اینکه چنین نگاه مضیق و یکسویهای به قدرت، آنان را به ورطه یک تسابق بیانتهای تسلیحاتی خواهد کشاند و در گرداب معمای امنیتی گرفتار خواهد کرد تا جایی که انباشتن هر چه بیشتر ادوات نظامی با هدف تولید امنیت در یک محیط آنارشیک، خود به آتش ناامنی دامن می زند. طبق این دیدگاه، قدرت سخت عبارت است از توان اجبار با توسل به اقدامات، ابزارها و تصمیمات آشکار و مستقیم (فتاحیاردکانی و دیگران، 1397: 137؛ به نقل از Baylis, 2001: 256-258). به اعتقاد ویلسون[7] قدرت سخت، ریشه در سنت نئورئالیستی دارد و تمرکزش بر مداخله نظامی، دیپلماسی قهری و تحریم های اقتصادی برای به اجرا در آوردن منافع ملی است (موسویزارع و دیگران، 1396: 107؛ به نقل از Wilson, 2008: 9). 2ـ2ـ قدرت نرم بر خلاف قدرت سخت که بیشتر مبتنی بر زور و تهدید و یا پاداش است؛ در قدرت نرم یک کشور به نتیجه مورد نظرش از طریق روش های غیر مستقیم دست می یابد. بر مبنای نظریه نای، ماهیت قدرت نرم بر مبنای شکلدهی بر ترجیحات دیگران استوار است و این امر به گونهای ناملموس و با استفاده از جاذبههای فرهنگی، ارزشها و نهادهای سیاسی انجام می شود. البته قدرت نرم متفاوت از نفوذ میباشد، نفوذ میتواند مبتنی بر قدرت سخت، تهدید و یا پاداش باشد؛ اما قدرت نرم توانایی جذب کردن مبتنی بر رضایت است (عسگری، 1389: 67). نای همچنین اظهار داشت که یک کشور باید بتواند روابط عاطفی مانند جذابیت را با مخاطبان خارجی موردنظر برای اطمینان از اهداف سیاست خارجی خود ایجاد کند. نای استدلال میکند که «یک کشور ممکن است در سیاستهای جهانی نتایج مورد نظر خود را به شکلی به دست آورد که سایر کشورها ارزشهای آن را تحسین کنند و از آن الگو بگیرند. به گفته نای، قدرت نرم یک محرک رفتاری است که توسط جاذبه هدایت میشود. به همین ترتیب، قدرت نرم یک قدرت مرجع است که بر پایه شناسایی و جذابیت استوار است. اعتبار و شهرت، سنگ بنای قدرت نرم است. قدرت نرم یک کشور به اعتبار دولت و اقدامات آن بستگی دارد. به نوبه خود، مطلوبیت و اعتبار بر اساس مجموعهای از ویژگیها ساخته میشود که از خوشخُلقی، مشروعیت و کاریزما گرفته شده است (Nye, 2017: 92). 2ـ3ـ قدرت هوشمند مفهوم قدرت هوشمند را اولین بار سوزان ناسل[8] به معنای ترکیب هدفمند و خردمندانه قدرت سخت و نرم در مقابله با تهدیدات به کاربرد. وی معتقد بود: «منابع اجباری و اقناعی شامل تواناییها و برتریهای نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیک باید در یک جهت هماهنگ شوند تا برآیند آن تداوم برتری یک کشور را تضمین کند. به نظر ناسل، رهبران موفق در آینده افرادی هستند که توانایی به کارگیری دو قدرت را به صورت هوشمند داشته باشند (عذیری و حاج زرگرباشی، 1402: 58-57؛ به نقل ازNossel, 2004: 9 ). بنابراین به نظر میرسد؛ قدرت هوشمند مطرح شده توسط خانم ناسل، برآیند نقاط قوت و حذف نقاط ضعف دو قدرت سخت و نرم باشد که معتقد به تقویت و هماهنگی تمام قوا برای تداوم و بهبودی برتری آمریکا در جهان است (موسویزارع و دیگران، 1396: 109؛ به نقل از رفیع و قربی: 1389: 123). کشوری که از قدرت هوشمند استفاده میکند، برای بالا بردن ضریب اعتبار از یکسو و نیز همراهی با افکار عمومی داخلی و خارجی، باید سعی کند تا نقاط منفی خود را، که قبل از این اتفاق افتاده، به هر نحوی از بین ببرد تا بتواند اعتماد کشور مقابل و افکار عمومی و باورپذیری آنها را به دست آورد. اجرا و پیاده نمودن قدرت هوشمند در راهبردهای دولتها نیازمند این است که کشور مجری از اقتدار و قدرت سختافزاری و نرمافزاری بالایی برخوردار باشد. این توانایی در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و بهویژه نظامی باید به صورت روشن و ملموس نشان داده شود (افخمی و دیگران، 1399: 660). در قدرت هوشمند ارتباط میان دو مؤلفه قدرت، یعنی قدرت سخت و قدرت نرم، پیچیده و تعاملی میباشد. این دو جایگزین همدیگر به طور کامل نیستند؛ بلکه اغلب تقویت کننده یکدیگرند. به عنوان نمونه، یک تصویر مثبت قوی قادر خواهد بود تعهدات و الزامات امنیتی بیشتری را ایجاد کند که در جایگاه خود میتواند موجب تقویت یک دفاع ملی سخت گردد. به علاوه، نیروهای نظامی در قالب مداخله بشردوستانه قطعاً تصویرسازی بهتری را برای دولت حمایت کننده به وجود میآورد (عباسزاده فتحآبادی و حسامگوری، 1401: 254). در واقع، قدرت هوشمند امکان به کارگیری همزمان و مؤثر مؤلفههای قدرت سخت یعنی زور و تطمیع همراه با مؤلفههای قدرت نرم، یعنی جذابیت و ترغیب است (فتاحیاردکانی و دیگران، 1397: 145؛ به نقل از نای، 1392: 135). بر مبنای مفروضات نظری مذکور میتوان گفت؛ ترامپ با پیگیری سیاست «نخست آمریکا» و اتخاذ سیاستهای یکجانبهگرایانه نسبت به ساختار و سیستم بینالملل، موقعیت ایالات متحده را در صحنه بینالملل تضعیف کرد. خروج آمریکا از تعهدات بینالمللی از جمله برجام و راهاندازی جنگ تجاری علیه چین در این راستا قابل تحلیل است. امّا با روی کار آمدن بایدن در آمریکا، سیاست خارجی ایالاتمتحده حول محور چندجانبهگرایانه مبتنی بر همکاری بینالمللی، مقابله با تهدیدات بینالمللی، بازگرداندن رهبری آمریکا در صحنه بینالمللی، پیوستن مجدد به نهادها و تعهدات بینالمللی از جمله برجام، دفاع از ارزشهای آمریکایی و ائتلافسازی بر علیه رقبای واشنگتن و... تعریف شد. دولت بایدن به جای تأکید مستقیم بر جنگ تجاری علیه چین، تلاش داشت تا اقدامات خود علیه پکن را با دلایل دیگری غیر از جنگ تجاری همراه کند و عملاً به دنبال دستیابی به یک ائتلاف جهانی و منطقهای در آسیا پیرامون چین بود. 3ـ عناصر و مؤلفههای بنیادین سیاست خارجی ترامپ و بایدن سیاست خارجی دولتهای ترامپ و بایدن دارای عناصر و مؤلفههایی اساسی است که در ادامه به مهمترین آنها پرداخته میشود. بینالمللگرایی لیبرال[9]: بایدن و تیم سیاست خارجی وی در قالب گفتمان بینالمللگرایی لیبرال، در صدد تلفیق و ادغام آموزهها، آرمانها و اصول لیبرالیسم و رئالیسم در سیاست خارجی آمریکا بودهاند؛ بهگونهای که از یکسو، مانند؛ لیبرلها بر تجارت آزاد بینالمللی، چندجانبهگرایی، نهادگرایی بینالمللی، امنیت همکاریجویانه و دستهجمعی، حفظ و احترام به حقوق بشر، توسعه و گسترش دموکراسی، حل دستهجمعی مشکلات و مسائل بینالمللی، تغییر و تحول تدریجی و تکاملی نظم بینالمللی و حکومت قانون تأکید میکردند؛ از سوی دیگر، مانند؛ رئالیستها، مداخله نظامی آمریکا در نظام بینالملل برای تحقق ارزشها و آرمانهای لیبرال و دموکراتیک را نیز ضروری میدانستند (رادفر و دهقانی فیروزآبادی، 1400: 229-228؛ به نقل از Burns And Sullivan, 2019: 3). ایده محوری این گفتمان مدیریت و تغییر نظام جهانی یا بینالمللی از طریق اعمال قدرت آمریکا بر اساس اراده و آرمانهای این کشور است. در حالی که واقعگرایان نقش ارزشهای لیبرال آمریکایی و ایدههای دموکراتیک را در سیاست خارجی آمریکا نادیده میگیرند؛ لیبرالیستهای بینالمللی استدلال میکنند که موفقیت ایالات متحده به ترکیبی از قدرت، ایدههای دموکراتیک و پروژههای بینالمللی لیبرال بستگی دارد. ایکنبری[10] معتقد است که دولت بایدن دستور کار تغییر لیبرالیسم بینالمللی را ارائه کرد که هدف آن بازگرداندن ایالات متحده در مرکز رهبری لیبرال مترقی برای رسیدگی به مشکلات قرن بیستویکم بود (Deudney And Ikenberry, 2021: 4). چندجانبهگرایی[11]: چندجانبهگرایی، فرآیند سازماندهی روابط بین گروههای سه یا چند دولت است؛ وضعیتی که در آن چندین کشور یا سازمان مختلف برای دستیابی به چیزی یا مقابله با یک مشکل با یکدیگر همکاری میکنند. رابرت کئوهان[12] چندجانبهگرایی را به عنوان «عمل هماهنگ کردن سیاستهای ملی در گروههای سه یا چند دولت، از طریق ترتیبات موقت یا با استفاده از نهادها» تعریف میکند (Rasooli Saniabadi, 2021: 136-137؛ به نقل از Keohane, 1990: 731). چندجانبهگرایی به مثابه عمل، بر پایه نوعی از ذهنیت، ادراک و شیوۀ تفکر استوار است؛ به گونهای که چندجانبهگرایی، پیش از آن که در عمل و کنش تجلی یابد؛ نخست در اندیشه و فکر طرح میشود و قبل از اینکه به صورت نظامی از کنش و واکنش متقابل درآید، نوعی جهانبینی است (رادفر و دهقانی فیروزآبادی، 1400: 232؛ به نقل از Hanafi, 1997: 113). بنابراین، چندجانبهگرایی نمونهای از همکاری دولتهای جهانی است و در مقابل یکجانبهگرایی به کار میرود. یکجانبهگرایی زمانی است که یک دولت بدون توجه به حمایت یا منافع سایر کشورها عمل میکند. به عنوان مثال؛ حمله سال 2003 آمریکا به عراق اغلب به عنوان نمونهای از یکجانبهگرایی در روابط بینالملل یاد میشود. اعتقاد بر این است که چندجانبهگرایی راهی برای دستیابی به منافع یک ملت و در عین حال ترویج ثبات در جهان است (Scott, 2013: 212). فراآتلانتیکگرایی[13]: بایدن با انتشار مقاله خود در فارین افیرز در آوریل 2020، از اتخاذ گامهای فوری برای تجدید دموکراسی و اتحادهای ایالات متحده خبر داد و عنوان کرد که با متحدان و شرکای آمریکا برای اقدام جمعی در برابر تهدیدات جهانی کار خواهد کرد. بایدن زمانی که به عنوان رئیسجمهوری انتخاب شد، اروپا را سنگبنای تعامل آمریکا با جهان نامید (روحی دهبنه، 1401: 215؛ به نقل از Biden, 2020: 4). فراآتلانتیکگرایی به معنای شراکت و مشارکت راهبردی و روابط نزدیک و تنگاتنگ اقتصادی، سیاسی، امنیتی و دفاعی میان دو سوی اقیانوس اطلس یعنی آمریکا و اروپاست. این اصل متضمن و مستلزم دو اولویت در سیاست خارجی بایدن است. نخست، تقویت همکاری، شراکت، ائتلاف و اتحاد با اتحادیه اروپا در حوزههای موضوعی مختلف؛ دوم، بازسازی و ترمیم روابط تاریخی با ناتو از طریق توسعه و تعمیق مشارکت و همکاریهای امنیتی- دفاعی در چهارچوب آن(Sullivan, 2018: 9). این اصل بیانگر تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به اتحادیه اروپا و ناتو در دولت بایدن در مقایسه با دوره ترامپ است؛ چون در اثر سیاست خارجی یکجانبه ترامپ، روابط آمریکا با اتحادیه اروپا و ناتو به شدت تضعیف و تخریب شد. رهبری جمعی[14]: رهبری جمعی با دیدگاه چندگانه، تقسیم مسئولیت، تمرکز بر نقاط قوت دیگران مشخص میشود که در نهایت منجر به افزایش اثربخشی، مسئولیتپذیری، مسئولیت مشترک، پایداری و افزایش انگیزه میشود. ایالات متحده باید با متحدان و شرکای خود احساس کند که بخشی از فرآیند استراتژیک است (Swielande, 2021: 135). بایدن دیپلماسی ایالات متحده را از «نخست آمریکا» در دولت ترامپ به سبک سنتی آن بازگرداند که به شبکهای از اتحادهای واشنگتن اهمیت میداد. به گفته بایدن، هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی با چالشهای زیادی، از تغییرات آب و هوایی گرفته تا تکثیر سلاحهای هستهای، از تجاوز قدرتهای بزرگ گرفته تا تروریسم فراملی، از جنگ سایبری تا مهاجرت دستهجمعی روبهرو شود(Goldberg, 2017: 5). بایدن اذعان میدارد: «ما اتحادهای خود را ترمیم خواهیم کرد و یک بار دیگر با جهان همکاری خواهیم شد... و نه تنها با الگوی قدرت خود؛ بلکه با قدرت نمونه خود رهبری خواهیم کرد. ما یک شریک قوی و قابل اعتماد برای صلح، پیشرفت و امنیت خواهیم بود» (Biden, 2021 a: 4). قدرت هوشمند[15]: بر خلاف رویکرد ترامپ مبنی بر محدود کردن قدرت آمریکا به اجبار اقتصادی و نظامی، بایدن طیف وسیعی از ظرفیتهای قدرت آمریکا را به کار گرفت. دولت بایدن در صورت لزوم نتوانست از استفاده از نیروی نظامی یا در توسل به تحریمهای اقتصادی تردید کند و از قدرت نرم نیز استفاده کرد (Swielande, 2021: 142). بایدن تأکید دارد که ایالات متحده در برابر دشمنان خود، به ویژه آنهایی که به دنبال آسیب رساندن به دموکراسی ما و برهم زدن آن هستند؛ از «غلت زدن»[16] دست خواهد کشید. با این حال، وی تأکید کرد که روابط دیپلماتیک یک گزینه روی میز باقی خواهد ماند؛ زیرا زمانی که به نفع ایالات متحده باشد؛ واشنگتن این کار را انجام خواهد داد (Biden, 2021 b: 5). از اینرو، بایدن به عنوان رئیس کمیته روابط خارجی سنا، در سال 2003 از حمله آمریکا به عراق حمایت کرد و به آن رأی مثبت داد. وی همچنین اخیراً آشکارا اعلام کرده است که «اگر ایران مواجهه و مقابله را برگزیند؛ واشنگتن آماده است تا از منافع حیاتی و نیروهای خود دفاع کند» (Biden, 2020: 3). بدین ترتیب، جیک سالیوان[17]، مشاور امنیت ملی بایدن، بیان کرد که«دولت بایدن بازدارندگی نظامی معتبر و باورپذیر را به عنوان پشتیبان دیپلماسی حفظ خواهد کرد» (Sullivan, 2019: 3). ویلیام برنز[18]، رئیس سازمان سیا، یکی از طراحان و مذاکرهکنندگان مذاکرات هستهای منجر به برجام، نیز بر ضرورت اهرم نظامی و استفاده از زور و خشونت بهعنوان پشتیبان دیپلماسی آمریکا تأکید کرد (Burns, 2019: 4). به نظر بایدن «دیپلماسی باید ابزار نخست قدرت آمریکا برای تعامل جهانی باشـد». امّا «دیپلماسی صرفاً دست دادن و عکس گرفتن نیسـت؛ بلکه سـاختن روابط و یافتن حوزه منافع مشترک و درعین حال، مدیریت موضوعـات مورد اختلاف است». به نظر بایدن دیپلماسی نیازمند کارشناسان و متخصصان و همین طور، داشـتن اعتبار جهانی است که دولت ترامپ هر دو را از بین برده است (به نقل از مسعودی، 1399: 112؛ به نقل از Biden, 2020: 4). ارزشهای آمریکایی[19]: سیاستهای خارجی و امنیتی بایدن بر اساس امنیت دموکراتیک با ارائه چشمانداز و نوید یک آینده دموکراتیک تازه، نه صرفاً نسخه ثابت گذشته و در عین حال اجتناب از دامهای استثناگرایی دموکراتیک ساخته شده است (Soare, 2021: 14). از نظر بایدن، هیچ ناسازگاری بین رهبری بینالمللی و بازسازی دموکراسی وجود ندارد و برای بازسازی دموکراسی در داخل، ایالاتمتحده باید دموکراسی را در خارج تقویت کند. هدف وی قرار دادن دموکراسی و ارزشهای دموکراتیک در قلب سیاست خارجی ایالات متحده و در عین حال بازسازی «روح ملت» پس از تحقیر ترامپ است. در این زمینه رویکرد بایدن دوگانه است. نخست این که وی قصد داشت تمام رویههای سیاست خارجی غیر لیبرال و غیردموکراتیک ترامپ را معکوس کند و دوم این که بایدن بهدنبال بازگرداندن ایالاتمتحده به عنوان «سنگ دموکراسی جهانی» بود. بایدن اذعان داشت: «دفاع از ارزشهای دموکراتیک آمریکا از پیشبرد منافع ملی ما جدایناپذیر است» (Lieber, 2021: 9). در واقع، بایدن به دنبال نشان دادن این امر است که نه تنها آمریکا همچنان آمریکاست؛ بلکه آماده است دوباره همان کاری را که قبلاً با موفقیت انجام داده است؛ انجام دهد. وی از دولت ترامپ به دلیل اجتناب از مسئولیت رهبری جهانی ایالات متحده انتقاد کرد. بایدن معتقد است که ادامه این روند منجر به از دست دادن کنترل آمریکا بر تحولات آینده جهان خواهد شد. بنابراین، بایدن نقش «هژمون لیبرال» را برای ایالات متحده تعریف کرد که این نقش با هژمونی غیرلیبرال ترامپ در تضاد بود. از نظر بایدن، هژمونی غیرلیبرال ترامپ، بسیاری از تشکیلات امپریالیستی را از خود بیگانه کرد. لذا آنها به این نتیجه رسیدند که ترامپ نتوانست برتری ایالات متحده را بازگرداند، قدرت نرم را تضعیف کرد، اتحادها را مختل کرد، موقعیت ایالات متحده را در برابر چین و روسیه تضعیف کرد و توانایی واشنگتن را برای مدیریت بحرانهای امپراطوری در غرب آسیا به عقب انداخت (Kumar, 2021: 3). 4ـ سیاست خارجی ترامپ و بایدن و واقعیتهای نظام بینالملل در زمینه اهداف و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، ترامپ شعار «نخست آمریکا»، را در قالب نوعی ملیگرایی افراطی که با یکجانبهگرایی همراه است؛ مطرح کرد. از نظر ترامپ، اصل «نخست آمریکا»، باید چراغ راهنمای سیاست خارجی کشور باشد (Goldberg, 2017: 4). اراده ترامپ برای عملی ساختن شعار «نخست آمریکا» در هر زمینهای، بر این اصل مبتنی بود که منافع آمریکا از نظم کنونی بینالمللی، ارزشهای لیبرال دموکراتیک و نهایتاً مشروعیت نقش آمریکا به عنوان رهبر جهان فراتر است. با در نظر گرفتن این اصل، منطق سیاست خارجی ترامپ ترکیبی از انزواگرایی، یکجانبهگرایی و برتریجویی بود. انزواگرایی در سطح داخلی و در بخش اقتصادی و امنیتی بوده است که با بستن مرزهای ملی به روی ملل دیگر نمود یافت. محدود کردن جریان نیروی کار، سرمایه و کالا از راهبردهای ترامپ برای تأمین اهداف خود در داخل کشور بود که ریشه در ملیگرایی افراطی دارد و با جهانی شدن و جهانگرایی در ابعاد گوناگون در تعارض است. یکجانبهگرایی در سطح خارجی و در روابط با کشورهای دیگر بروز یافت که با خروج از برخی پیمانها و همکاریهای چندجانبه منطقهای و بینالمللی آشکار شد. قدرتطلبی و اقتدارگرایی ترامپ بازگشتی تراژیک به دوره ریگان بود که البته دو تفاوت اساسی با ریگانیسم داشت؛ اول اینکه سیاست ریگان کاملاً در حمایت از اروپا و در تضاد شدید با شوروی شکل گرفته بود؛ در حالی که ترامپ به شدت منتقد دولتهای اروپایی و متمایل به روسیه بود. دوم اینکه، ریگان معتقد به ارزشهای لیبرالی و جهانگرایی بود و حاضر بود برای تأمین آنها هزینه سنگینی بپردازد؛ در حالی که ترامپ یک جریان فکری واپسگرا در قبال جهانی شدن به شمار میآمد که برخلاف جریان اصلی در داخل آمریکا و عرصه بینالمللی حرکت میکرد (یزدانفام، 1395: 150-149). سیاست ترامپ در حوزه اقتصادی حمایت از ناسیونالیست اقتصادی بود و ارزشهای بازار آزاد و سرمایهداری را مورد توجه قرار نمیداد. همگرایی اقتصادی و بازرگانی در دستور کار سیاست خارجی قرار نداشت و جنگ تجاری و واگرایی بازرگانی را مورد عنایت قرار داد. همگرایی اقتصادی آمریکا با بلوکهای قدرت اقتصادی به چالش مواجه شد و در حوزه اقتصادی آمریکا رو به سوی انزوا حرکت داد (اصلجوادیان و دیگران، 1401: 87؛ به نقل از کریمیفرد، 1397: 299-296). برخلاف سیاست ملیگرایی افراطی ترامپ، سیاست خارجی بینالمللگرای بایدن بر مبنای تعریف موسع از منافع ملی آمریکا استوار بود؛ بهگونهای که اول، منافع ملی آمریکا تنها برحسب منافع مستقیم و بدون واسطه دفاعی- امنیتی و رفاهی- اقتصادی تعریف نمیشود؛ بلکه افزون بر این، منافع دفاعی- امنیتی و رفاهی- اقتصادی که به صورت غیرمستقیم و باواسطه تأمین میشود؛ را نیز در بر میگرفت. دوم، منافع ملی آمریکا شامل منافع نظم جهانی و منافع ایدئولوژیک آن نیز میشود؛ بهطوری که گسترش ارزشها و هنجارهای آمریکایی در عرصه جهانی و حفظ و استمرار و استحکام نظم بینالمللی لیبرال به رهبری آمریکا، بخشی از منافع ملی این کشور به شمار میرود. در سیاست خارجی بایدن، منافع اقتصادی- رفاهی آمریکا نیز در مقایسه با منافع امنیتی- دفاعی آن اهمیت و اولویت بیشتری یافت؛ به گونهای که این منافع اقتصادی- رفاهی است که به منافع امنیتی- دفاعی و راهبردی آمریکا جهت میدهد. به باور بایدن، امنیت ملی برحسب امنیت اقتصادی تعریف و سیاست خارجی نیز برای طبقه متوسط تعقیب میشود. برای مقابله با قدرت چین یا هر رقیب و تهدید دیگری، آمریکا باید قدرت و نوآوری اقتصادی و فناورانه خود را تقویت کند و اقتصادهای دموکراتیک را برای حفظ اقتصاد لیبرال جهانی متحد و منسجم سازد (رادفر و دهقانی فیروزآبادی، 1400: 239-238). بایدن استراتژی و تفکر خود را در مقالهای در آوریل 2020 در فارن افرز[20] تشریح کرد. وی بیان داشت: «به عنوان رئیس جمهور، گامهای فوری برای برقراری مجدد دموکراسی و اتحاد با ایالات متحده، حفاظت از آینده اقتصادی ایالات متحده و یک بار دیگر برای رهبری جهان برخواهم داشت. دستور کار سیاست خارجی من، ایالات متحده را دوباره روی میز قرار میدهد. این کشور خود را در موقعیتی قرار خواهد داد که با متحدان و شرکای خود برای بسیج اقدام جمعی علیه تهدیدات جهانی کار کند. جهان خودش را سازماندهی نمیکند» (Miri And Omrani, 2022: 231). استراتژی دولت بایدن در سیاست خارجی امنیتسازی مشارکتی بود. این راهبرد بدین معنا میباشد که واشنگتن در تلاش است با استفاده از ظرفیت نهادها و متحدان بینالمللی معضل معمای امنیت را حلوفصل نماید. هدف اصلی این استراتژی، کارآمدسازی سیاست خارجی آمریکا در دوران پساترامپ بهمنظور افزایش نشانگان تعامل حساب شده است تا آمریکا بتواند فرآیند انتقال قدرت از آتلانتیک به پاسیفیک را زمانمند سازد و بسترهای ژئوپلیتیکی را ایجاد نماید تا به نیابت از آمریکا دیدهبانی امنیتی را پیگیری کنند. تحولاتی مانند کاهش اهمیت غرب آسیا و خلیجفارس در سیاست خارجی آمریکا، خروج عجولانه از افغانستان و تمرکز بر منطقه پاسفیک در پیگیری چنین تصمیمی مؤثر است (Balzacq And Others: 2020: 25-26). بایدن، ناتو را «قلب امنیت ملی آمریکا» و «سنگر آرمان لیبرال دموکراسی» دانست و وعده داد که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، نه تنها به شراکت سنتی با ناتو ادامه دهد؛ بلکه به بازسازی و اصلاح ناتو متناسب با دنیای امروز بپردازد(Kranish And fisher, 2017: 16). ترامپ بر مبنای سیاست خارجی منافع محور خود با حمله به سیاستهای رؤسای جمهور پیشین ایالات متحده در مورد حمایت از کشورهای اتحادیه اروپا و سازمان ناتو، کارکرد این سازمان را زیر سؤال برد و آن را اتحاد منسوخ شده خطاب کرد. وی بر این باور بود که با توجه به قدرت نظامی ایالات متحده این کشور نیازمند همکاری با اتحادهای نظامی نیست؛ بلکه این کشورها و اتحادهای نظامی هستند که به همکاری با آمریکا نیازمند هستند. در نتیجه ترامپ معتقد بود؛ ایالات متحده نباید بیش از این در ناتو سرمایهگذاری نماید؛ زیرا آمریکا مانند گذشته ثروتمند نیست و نمیتواند بار این سازمان را به دوش بکشد (اصلجوادیان و دیگران، 1401: 87-86). از اینرو، ترامپ نیز با لحنی بیسابقه نسبت به دیگر رؤسای جمهور ایالات متحده، هشدار داد که در صورت عدم تأمین بودجه دفاعی لازم از طرف اعضای ناتو، آمریکا نیز از نقش خود در این پیمان خواهد کاست (Clarke, 2021: 221). از نظر ترامپ، دولت اوباما در تعامل با کشورهای دیگر و سازمانهای بینالمللی منافع آمریکا را نادیده گرفت و در موارد متعددی از منافع حیاتی آمریکا عدول کرد. قراردادهای تجاری چندجانبه و پیمانهای مشترک منطقهای در تضاد با منافع حیاتی آمریکا هستند؛ زیرا موجب خروج سرمایه و کارخانههای تولیدی از آمریکا و ورود مهاجرین به این کشور شده است. از نظر ترامپ، بینالمللگرایی اوباما موقعیت آمریکا را در جهان تضعیف و قدرت رقبای آن را افزایش داده است. آنها از اصل سواری مجانی استفاده کردهاند و در حال کاستن فاصلة خود با آمریکا هستند. بینالمللگرایی بیش از اینکه به نفع آمریکا باشد؛ به نفع متحدین آن بوده است (محمدنیا و دیگران، 1399: 138). هم زمان با روی کار آمدن بایدن در آمریکا، ضمن اتخاذ سیاست تعامل مجدد با سیستم جهانی، سیاست خارجی وی در بُعد امنیتسازی بینالمللی به سیاستگذاریهای چندجانبه از منظر ژئوپلیتیکی اقدام کرد. در این چارچوب اولاً؛ ً آمریکا خود را به عنوان رهبر سیاست چندجانبهگرایانه میداند و ثانیاً؛ دولت بایدن درصدد ایجاد بسترهای ژئوپلیتیکی جدید با همراهی متحدان نوظهور در نظام بینالملل برای افزایش قدرت ژئوپلیتیکی واشنگتن، امنیتسازی کنسرتی و محدودکردن علیه چین و روسیه است که مصداق این موضوع را میتوان در توجه گروه سیاست خارجی وی در قبال جزیره دیگو گارسیا در اقیانوس هند مشاهده کرد که میتواند بستر ژئوپلیتیکی برای کنشگری فرامنطقهای آمریکا باشد (Burke-White, 2021: 5). بر این اساس، مهمترین اهداف سیاست خارجی بایدن عبارت بود از بازسازی و بازیابی رهبری جهانی آمریکا که در اثر سیاست خارجی انزواگرایانه ترامپ آسیب دیده است؛ دفاع از نظم بینالملل لیبرال و ارتقای آن که در دوره ترامپ تحلیل رفته و تخریب شده است؛ دفاع از دموکراسی و حقوق بشر و ارتقاء و ترویج آن؛ جلوگیری از ظهور هژمون منطقهای در اوراسیا به معنای مهار و کنترل چین، روسیه و ایران؛ البته مهار و محدودسازی قدرت رو به افزایش چین که هژمونی اقتصادی آمریکا را به چالش کشیده است، اولویت داشت؛ کنترل تسلیحات به ویژه سلاحهای استراتژیک و بازسازی و بازیابی اعتبار بینالمللی آمریکا که در دوره ترامپ به شدت تضعیف و مخدوش شد(Biden, 2021 b: 61). بایدن امیدوار بود از طریق سیاست نرم و سخت خود در غرب آسیا توازن نسبی قدرت را در منطقه حفظ کند. ضمن اینکه برای مهار ایران به عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی و سایر متحدان متکی بود؛ از احتمال رویارویی نظامی مستقیم با ایران اجتناب کرد یا آن را کاهش داد تا شرایط ممکن برای ایالات متحده جهت استقرار کامل در آسیا- اقیانوسیه و مهار قدرتهای آسیایی نوظهور فراهم شود. علاوه بر این، دولت بایدن امیدوار بود با بازگشت به مسیر چندجانبهگرایی، شکافها و تناقضات بین ایالات متحده و متحدانش و سایر اعضای جامعه بینالمللی در دوران ترامپ را از بین ببرد و از موضع منزوی ایالات متحده در موضوع هستهای ایران و وجود اختلافات با کشورهای مهم عضو اتحادیه اروپا در این زمینه رهایی پیدا کند (Wang And Hu, 2022: 439-440). در واقع، اصول سیاست خارجی آمریکا در خلیجفارس همچنان حول محور جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، تنشزدایی و کاهش رقابت تسلیحاتی، تشویق تعامل سازنده منطقهای میان کشورهای حوزه خلیج فارس، مبارزه با ایدئولوژی اسلامگرای رادیکال، عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، کاهش نفوذ منطقهای ایران، روسیه و چین و دسترسی مداوم به منابع نفتی خلیجفارس به منظور حفظ نرخ معقول و تضمین عرضه نفت برای پاسخگویی به نیازهای آمریکا و متحدین منطقهای واشنگتن میچرخد. تمایل به پایان دادن به جنگ یمن و فشار داخلی و درون حزب دموکرات، بایدن را وادار کرد تا عربستان سعودی را در مورد مسائل حقوق بشر به ویژه مسأله قتل خاشقچی پاسخگو بداند (درج، 1402: 124). تأکید مجدد دولت بایدن بر «راه حل دو کشوری» همچنین نشان دهنده تعدیل نگرش ایالاتمتحده در قبال فلسطین و رژیم صهیونیستی بود و گرایش سیاست دولت ترامپ به جانبداری بیش از حد نسبت به تلآویو در موضوع غرب آسیا را اصلاح کرد (Wang And Hu, 2022: 438). به طورکلی، بایستهها و الزامات سیاست خارجی آمریکا در دوران بایدن به شرح زیر تدوین شد که به شرح زیر میباشد: 1)- اقدام مشترک با شرکا و متحدان برای احیای قدرت نهادهای بینالمللی؛ 2)- ایجاد یک محیط دموکراتیک با همکاریهای چندجانبه برای مقابله با تهدیدات مانند چین و کووید 19؛ 3)- توجه به نقش فناوریهای پیشرفته به عنوان ابزاری در جهت اشاعه قدرت نرم؛ 4)-اقدامات چندجانبهگرایانه برای تقویت دموکراسی بینالمللی و 5)- برنامهریزی اقتصادی جمعی برای بحران اقتصادی همهگیر کرونا (Tausig, 2021: 153). 5ـ سیاست خارجی ترامپ و بایدن نسبت به چین در سراسر طیف سیاسی آمریکا، یک سطح اساسی از حمایت دو حزبی از اتخاذ سیاستهای سخت در قبال پکن مشاهده میشود. در دو سند استراتژی امنیت ملی 2017 و استراتژی دفاع ملی آمریکا در سال 2018، از «رقابت راهبردی» میان آمریکا و چین یاد شده است. ترامپ چین را یک دشمن اقتصادی مهم میدید. وی در مصاحبهای در سال 2015 میگوید: «به علت اینکه چین یک دشمن اقتصادی است و مزایای استراتژیک ما را بیش از هر کس دیگری در تاریخ گرفتهاند؛ آنچه نسبت به آمریکا انجام میدهند آنها را به بزرگترین دزد در تاریخ جهان تبدیل کرده است. راهبرد امنیت ملی ترامپ در سال 2017 این نکته را مورد تأکید قرار داده است که چین قدرت، نفوذ و منافع آمریکا را به چالش کشانده است و تلاش میکند امنیت، رفاه و شکوفایی آمریکا را از بین ببرد» (Schake, 2018: 4). البته به نظر میرسد؛ نوع نگاه آمریکا به چین در دوره ترامپ با دوره بایدن چندان تفاوتی به لحاظ راهبردی نداشته و فقط در شیوه و چگونگی مدیریت توسعه جهانی جایگاه چین تفاوتهایی وجود داشت. جنگ تجاری آمریکا و چین در دوره زمامداری بایدن؛ نه تنها تنزل پیدا نکرد؛ بلکه نیز تشدید یافت. هر چند بایدن در ابتدا وضع تعرفههای دولت ترامپ بر روی کالاهای چین را به ضرر اقتصاد داخلی آمریکا توصیف میکرد؛ اما در ادامه خود دولت بایدن چندان از موضع دولت قبل عقبنشینی نکرد و کماکان بر این موضع اصرار داشت. تحت فشار قرار دادن همتایان اروپایی در اجلای گروه 7 در خرداد ماه 1400 در انگلیس و حمایت دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در تصویب لایحهای که 250 میلیارد دلار در علم فناوری را با هدف تقویت رقابت آمریکا در مقابل چین در سال 2021 تصویب کرد؛ نشانهای از تلاش دولت بایدن در تداوم راه مقابله با چین تعبیر شد. بایدن در مورد شیوه برخورد با چین معتقد بود که لازم نیست مناقشهای بین دو کشور صورت گیرد؛ هرچند رقابتی جدی میان طرفین وجود دارد. دولت وی نیز همچون دولت ترامپ چین را تهدیدی مهم برای آمریکا تلقی میکرد و البته در این میان، آمریکا تلاش داشت در این دوره ترکیبی از دیپلماسی، مقررات بینالمللی و اقدامات هماهنگ با متحدان خود را برای شیوه تعامل با چین به کار گیرد. از منظر دولت بایدن، اتکاء به چین برای دستیابی به اهداف مورد نظر آمریکا دیگر ممکن نیست و البته آمریکا نیز توانایی شکلدهی به رفتارهای چین را ندارد. اقدامی که آمریکا لازم بود انجام دهد؛ شکلدهی به یک محیط استراتژیک پیرامون چین بود (زاهدی خطیر و صالحی، 1401: 149-148). لذا با توجه به برخی موارد نقض حقوق بشر، مانند رویدادهای سین کیانگ و هنگکنگ، دولت بایدن توجه بیشتری را به تحولات شرق آسیا و کنترل و مهار چین در منطقه داشت. بایدن چین را دشمن اصلی و تنها رقیب استراتژیک ایالات متحده برای موقعیت قدرت برتر واشنگتن توصیف کرد که در صدد دستیابی به «سلطه جهانی» بود. وی نمیخواست دو کشور «از هم جدا شوند» و عمیقاً به ارزش جنگهای تجاری ترامپ در قبال پکن، بدبین بود؛ بهویژه به این دلیل که تعرفههای وارداتی آمریکا توسط شرکتها و مصرفکنندگان آمریکایی پرداخت میشود. بایدن و نزدیکترین مشاورانش نیز استدلال کردند که جنگ تعرفهای ایالات متحده و چین بدون یک استراتژی هماهنگ بزرگتر با بازیگرانی که به همان اندازه از موضع چین در مورد تجارت و... بدبین هستند، بیفایده است (Amiti, Mary et al., 2020: 543). اگرچه دولت بایدن برخی از اقدامات چین مانند؛ مداخله این کشور در حقوق ترانزیتی در دریاهای آزاد، بازداشت خودسرانه اتباع خارجی یا تهدید به حمله به تایوان را بهطور غیرقابل قبولی خصمانه با وضعیت موجود میدانستند؛ امّا میتوان انتظار داشت که بایدن تلاش میکرد تا از فرود در یک جنگ سرد بالفعل ایالات متحده آمریکا جلوگیری کند؛ زیرا میدانست که هر دو کشور از نظر اقتصادی به هم وابسته هستند و برای پرداختن به چالشهای مشترک جهانی مانند تغییرات آب و هوایی، تروریسم، گسترش سلاحهای کشتار جمعی یا پرتاب موشکهای کره شمالی مورد نیاز همدیگر هستند. بایدن با چین به عنوان یک رقیب استراتژیک در رابطه با پروژههای کمک و زیربنایی در کشورهای در حال توسعه برخورد میکرد. دولت وی به ابتکار «یک کمربند- یک جاده» چین با شک و تردید زیادی نگاه میکرد. اگرچه بایدن این روایت بسیار ساده را که پروژه «یک کمربند- یک جاده» همواره تلههای بدهی استثمارگرانه برای کشورهای کمتر توسعهیافته محسوب میشود؛ تأیید نکرد؛ اما وی با توسعه نفوذ ژئواکونومیک چین مقابله میکرد (Alvarez, 2021: 538-541). از سویی، ایده کریدور هندی- عربی-اسرائیلی معروف به کریدور آیمِک[21] که کشورهای هند، عربستان سعودی، امارات، اردن و اسرائیل را به هم متصل مینماید و در نهایت به کشورهای اروپایی میرسد؛ مورد حمایت جدی دولت بایدن بود. هدف ظاهری و عملیاتی این کریدور این است که آسیای جنوبی را به خاورمیانه متصل کند و سبب توسعه تجارت و اقتصاد بین کشورهای مسیر شود؛ اما بدیهی است که منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران و کنار گذاشتن ایران از مسیر تجارت بینالملل از جمله اهداف مهم دیگر این کریدور میباشد. البته در این میان توجه به این نکته نیز ضروری است که ایالات متحده آمریکا در نظر دارد تا از طریق توسعه این کریدور مانع از افزایش میزان نفوذ چین در منطقه شود و تا حدودی باعث خنثیسازی ایدههای چین در مسیر راهاندازی کریدور یک کمربند- یک جاده شود(Aboudouh, 2023: 4). به سبب افزایش تهدیدات چین در سالهای اخیر، بایدن صرفاً به احاله مسئولیت اکتفاء نکرد و حضور مستقیم در دریای چین جنوبی و جزیره تایوان را نیز افزایش داد. این اقدام نیز در جهت موازنهسازی در برابر چین صورت گرفت. ایالات متحده همچنان نسبت به تایوان به عنوان دارایی استراتژیک ایالات متحده علاقه نشان داده است و به این ترتیب، جداییطلبی مداوم تایوان از سرزمین اصلی چین را در راستای منافع ملی ایالات متحده میداند. افزایش منافع اقتصادی (به خصوص در حوزه نیمه رسانا)، سیاسی و امنیتی ایالات متحده در رابطه با تایوان و کشف مجدد ارزش نظامی ذاتی تایوان باعث تکامل تفکر استراتژیک ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری ترامپ و بایدن شد. همزمان سیاستها و رفتارهای پکن و تایوان به تکامل این تفکر کمک کرد. بر این اساس، دیدگاههای ایالات متحده و چین در مورد تایوان بسیار ناسازگار شده است و اعتماد چین به اهداف بلندمدت واشنگتن نیز کاملاً از بین رفته است (Jie, 2022: 11). بر این اساس، بایدن اقدامات اعمال شده توسط ترامپ برای حفظ فشار بر چین را لغو نکرد. اولین اقدام سیاست تجاری بایدن، امضاء فرمان اجرایی در مورد تدارکات دولتی در 25 ژانویه 2021 بود که هدف آن رفع خلأهای موجود در قانون فعلی «خرید آمریکایی» و برخورد دقیقتر با معافیتها بود. مهمترین پیامد این خلأها، که به عنوان «معافیتهای پیمان تجاری» شناخته میشود؛ موضوعی است که به آژانسهای فدرال ایالات متحده اجازه میدهد؛ شرکتهای دهها کشور مانند ژاپن را در صورت داشتن روابط تجاری با ایالات متحده، بهعنوان تأمینکننده آمریکایی در نظر بگیرند. به دنبال آن تعرفه 10 درصدی بر واردات آلومینیوم از امارات متحده عربی اعمال شد که ترامپ درست قبل از ترک قدرت لغو کرده بود. در 24 فوریه 2021، بایدن فرمان اجرایی زنجیره تأمین را امضاء کرد. قرار شد ظرف 100 روز، زنجیرههای تأمین نیمهرساناها، خاکهای کمیاب، داروسازی و باتریهای بزرگ بازنگری شود و ظرف یک سال، پایههای صنعتی شش بخش کلیدی مانند؛ دفاع، بهداشت عمومی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و... مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. این امر شامل کار با متحدان نیز بود (Scherrer, 2022: 133). دولت بایدن همچنین قصد داشت متحدان و شرکا را از طریق مجامع مختلف در یک جبهه مشترک چهارگانه شامل؛ ایالات متحده، ژاپن، هند و استرالیا، برای مبارزه با نفوذ پکن وارد کند. پیش از این، دو اجلاس بیسابقه در سطح رهبران در دوران ریاست جمهوری بایدن برگزار شد که بر دیدگاه مشترک آنها درباره اهمیت منطقه «هند و اقیانوسیه آزاد و باز» که در دوران ترامپ رایج شد؛ تأکید شد. در 15 سپتامبر 2021، ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا نیز مشارکت امنیتی سهجانبه موسوم به «اکوس»[22] را اعلام کردند که به استرالیا امکان دسترسی به فناوری پیشرانه هستهای در توسعه ناوگان زیردریایی خود را میدهد. با این حال، این امر فرانسه را خشمگین کرد؛ زیرا پاریس قرارداد 66 میلیارد دلاری خود برای ساخت زیردریاییهای دیزلی برای استرالیا را از دست داد. برخلاف ترامپ، بایدن عمیقاً به نقش ضروری آمریکا در حفظ نظم بینالمللی لیبرال دلبسته بود (Martin And Sinkkonen, 2022: 103-104). 6ـ دکترین سیاست خارجی ترامپ و بایدن در قبال برجام در برنامه سیاست خارجی دولت بایدن، برنامه هستهای ایران و کره شمالی، همچنان تهدیدی جدی برای امنیت آمریکا و امنیت جهان محسوب میشد. به گفته بایدن: «ما از نزدیک با متحدان خود برای مقابله با تهدیـدات ناشی از هر دو کشور از طریق دیپلماسـی و همچنین بازدارندگی شدیداً همکاری خواهیم کرد؛ بهگونهای که مواد توافق هستهای ایران را تقویت و توسعه دهیم؛ در عین حال که به سایر موضوعات و مسائل نگران کننده نیز میپردازیم» (Biden, 2020: 6). تلاش برای محدود کردن برنامه نظامی ایران، انتقاد از دخالت ایران در کشورهای منطقه غرب آسیا، همسویی با برخی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و از همه مهمتر نظامی جلوه دادن برنامه هستهای ایران برای همسو کردن متحدان منطقهای و جهانی برای مقابله با ایران، بخشی از تلاشهای سیاست خارجی دولت بایدن بوده که تاکنون نیز تداوم داشته است. به طور مشخص، درباره رویکرد جو بایدن نسبت به جمهوری اسلامی ایران باید گفت که رویکرد دولت بایدن در آمریکا مبتنی بر نوعی «جنگ هوشمند» بود. بدین معنا که در بُعد سخت تلاش میکرد تا توان نظامی و دفاعی ایران، اهم از برنامه موشکی تا قدرت نظامی متعارف را محدود کند. دوم اینکه، تلاش داشت تا از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی، فشار سیاسی و... ایران را به پذیرش مجدد برجام یا یک توافق جدید و بهتر وادار نماید تا برنامه توسعه نظامی ایران را نیز محدود نماید (ترکی، 1402: 39-38). از اینرو، مؤلفههای مادی همچون توانایی نظامی، تسلیحاتی و مالی باعث گسترش حوزه قدرت سخت ایالات متحده میشود و این کشور به نوعی با توسل به زور، ارعاب، تحریم و سرکوب مخالفان در جهت دستیابی به اهداف مادی از قدرت سخت بهرهبرداری میکند. شواهد موجود پس از روی کار آمدن دولت بایدن نیز گویای آن بود که دیپلماسـی جدید این کشور از یک طرف باب گفتوگو و مذاکره را باز نگه دارد و در عین حال بهدنبال آن بود تا با هماهنگی با متحدان خود، تحریمهای دوجانبه و چندجانبه را افزایش دهد. این تحریمها بیشتر در ارتباط با اقدامات علیه نهادهایی بود که حامی برنامههای هستهای و موشکی در نظر گرفته میشد (Dubwitz And Kittrie, 2023: 30). بنابراین، دولت بایدن در حالی که به راحتی تحریمهای اقتصادی را لغو نکرد؛ از ایران امتیازات بیشتری میخواست. در حوزه نظامی، اگرچه دولت بایدن روابط بسیار نزدیک واشنگتن با تلآویو و ریاض را در دوران ترامپ تعدیل کرد؛ امّا همچنان خواهان ایفای نقش متحدان منطقهای آمریکا در مهار توسعه منطقهای ایران بود. دولت بایدن به استفاده از متحدان منطقهای بهعنوان تکیهگاهی برای اعمال فشار بر ایران، حفاظت فعالانه از امنیت و منافع متحدان منطقهای ادامه داد و همچنان از زور برای بازدارندگی ایران در زمانی که به منافع ایالاتمتحده و متحدان آسیب میزند؛ استفاده کرد. بایدن در دیدار با روون ریولین[23]، رئیس جمهور رژیم صهیونیستی، قول داد که تحت دولت وی، ایران هرگز به سلاح هستهای دست نخواهد یافت. وی همچنین به ریولین اطمینان داد که ایالات متحده مصمم به مقابله با فعالیتهای بدخواهانه ایران و حمایت این کشور از گروههای تروریستی است که پیامدهای بیثباتکنندهای برای منطقه داشت (Poostinchi, 2017: 132). مایکل اورن[24]، سفیر سابق رژیم صهیونیستی در آمریکا، مدعی شد که برجام اساساً ناقص است و ورود مجدد دولت بایدن به توافق با ایران منجر به جنگهای منطقهای خواهد شد. وی در ادامه افزود: «تلاشهای دولت بایدن برای راضی کردن ایران با تلاشهای این دولت برای آرام کردن رژیم صهیونیستی متناقض است (Jewish News Syndicate, 2021: 3). با این حال، از سرگیری مذاکرات هستهای ایران هنوز با دو چالش عمده روبهرو است: نخست این که ایالاتمتحده و ایران با تصمیمگیری در مورد اینکه، ابتدا کدام طرف مصالحه و سازش میکند؛ فاصله زیادی دارد. دوم این که، دولت بایدن تنها پس از پایبندی کامل ایران به مفاد برجام میخواست تحریمها را کاهش دهد؛ در حالی که ایران اصرار دارد که آمریکا باید همه تحریمها را لغو کند و خسارت ایران را قبل از بازگشت به توافق هستهای جبران کند (Tang And Pan, 2022: 201). هر چند بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، پیششرط بازگشت بایدن به برجام نیست؛ امّا بیتردید یکی از عناصر اصلی سیاست خارجی وی در قبال ایران است. مسأله حقوق بشر به دو صورت به هم مرتبط در سیاست خارجی بایدن نسبت به ایران نقشآفرین بوده است. نخست، دولت آمریکا تحریمهای حقوق بشری موجود علیه تهران را حفظ و حتی تشدید خواهد کرد. دوم، از موضوع حقوق بشر به عنوان اهرم فشار و چانهزنی مؤثر برای تأمین اهداف سیاست خارجی واشنگتن در قبال ایران استفاده کرده است؛ به گونهای که بایدن از تحریمهای حقوق بشری برای گرفتن امتیاز در موضوع هستهای، برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران بهره میگیرد (رادفر و دهقانی فیروزآبادی، 1400: 237-236). تحریم مداوم اشخاص، مقامات و حتی تمدید سیاست اضطراری در قبال ایران توسط بایدن و یا مخالفت با آزاد شدن پولهای بلوکه شدن ایران در خارج بخشی از این راهبرد دوگانه دیپلماسی و فشار از سوی دولت بایدن بر علیه جمهوری اسلامی ایران است. در واقع، دولت بایدن در تلاش بوده است تا با اتخاذ رویکردی هوشمندانه، اولویتها و اهداف خود را در قبال پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران تعقیب نمایند. در قدرت هوشمند منابع قدرت سخت و نرم به صورت مدبرانه و هوشمندانه با یکدیگر ترکیب میشوند. در این سنخ از قدرت هیچ کدام از عناصر قدرت سخت و نرم کنار گذاشته نمیشوند؛ بلکه آنها در جای خود و بسته به شرایط و راهبردهای تدوین شده از سوی سیاستمداران و استراتژیستها استفاده میشوند تا بهترین نتایج ممکن به دست آید. نتیجهگیری با ورود ترامپ به کاخ سفید در سال 2016، وی با طرح شعار «نخست آمریکا» و اتخاذ سیاستهای یکجانبهگرایانه و خارج کردن آمریکا از برخی سازمانها و توافقنامههای بینالمللی سیاستهای ایالات متحده را در موضوعات مختلف منطقهای و بینالمللی با چالش اساسی روبهرو کرد و قدرت نرم این کشور را در عرصه سیاست خارجی کاهش داد. از نظر ترامپ تعهدات بینالمللی و عضویت غیرضروری در برخی سازمانهای جهانی، بار اضافی بر دوش دولت تحمیل کرده و باعث خروج سرمایه و کاهش اشتغال در آمریکا شده و در مقابل فرصتهای بیشتری را در اختیار رقبای امریکا قرار داده است که این امر در بلندمدت، میتواند قدرت چانهزنی آنها را در مقابل آمریکا بهطور قابل توجهی افزایش دهد. ترامپ با تهدید جلوه دادن برنامه صلحآمیز هستهای ایران برای امنیت منطقه و جهان و با ادعای واهی که ایران از آن برای ساخت سلاحهای هستهای استفاده میکند؛ از برجام خارج شد و در این راستا، مقابله با توان فزاینده موشکی و نفوذ منطقهای ایران را در صدر اهداف و سیاستهای واشنگتن در غرب آسیا قرار داد. دراین میان؛ هدف اصلی ترامپ جهت خروج از برجام، امنیتیسازی پرونده هستهای ایران و ایجاد یک اجماع جهانی قویتر از دوره اوباما علیه ایران و حداقل تحمیل یک قرارداد قویتر با حداکثر امتیازگیری از ایران بود. بدین ترتیب میتوان گفت؛ با توجه به اقدامات صورت گرفته از جانب دولت ترامپ، رویکرد این دولت در قبال ایران با تکیه بر ابزارها و مؤلفههای قدرت سخت بود. ترامپ همچنین، مهمترین تهدید آمریکا را جایگاه روبهرشد اقتصادی- نظامی چین اعلام کرد که دیر یا زود رتبه اول قدرت جهانی را از آمریکا خواهد ربود. لذا، با اتخاذ سیاستخارجی تهاجمی به راهانداری جنگ اقتصادی علیه چین، برگزاری مستمر مانورهای نظامی در آبهای مورد مناقشه این کشور و همچنین برقراری روابط گسترده نظامی و امنیتی با کشورهای پیرامونی چین مبادرت ورزید تا از این طریق، ضمن جلوگیری از قدرتیابی چین در شرق آسیا، به مهار و انزوای این کشور در منطقه مبادرت ورزد. بنابراین، اقدامات دولت ترامپ در قبال افزایش قدرت و تهدیدات روزافزون چین در شرق آسیا را میتوان بر اساس قدرت سخت واشنگتن دانست که از توان اجبار با توسل به اقدامات، ابزارها و تصمیمات آشکار و مستقیم خود استفاده نمود. امّا با روی کار آمدن بایدن در آمریکا، ایده حکمرانی جهانی، حمایت از حقوق بشر، بینالمللگرایی لیبرال، چندجانبهگرایی، احیای اتحاد فراآتلانتیکی، مقابله جمعی در برابر تهدیدات جهانی، بازگشت قدرت رهبری و مدیریت آمریکایی بهعنوان نشانگان گذار از تقابل به الگوی تعامل مشروط به همکاری در سیاست خارجی آمریکا ظهور یافت. از نظر بایدن، سیاست خارجی «نخست آمریکا» ایالاتمتحده را از همپیمانان و متحدان خود دور ساخت و رهبری آمریکا را در جامعه جهانی تضعیف کرد. لذا بایدن و مشاوران ارشد وی نشان دادند که هدف آنها بازگرداندن رهبری جهانی آمریکا به صورت محتاطانه و با همکاری نزدیک با متحدان ایالات متحده است. وجه دیگر سیاست خارجی ترامپ، یکجانبهگرایی افراطی وی بود که بایدن در جهت تغییر و جایگزین کردن آن با چندجانبهگرایی اقدام کرد. تأکید بر احیای سطح حداقلی از چندجانبهگرایی از طریق بازگشت به سازمان بهداشت جهانی، بازگشت به یونسکو و بازگشت به شماری از پیمانهای بینالمللی و در رأس همه آنها موافقتنامه زیستمحیطی پاریس و همچنین تعیین تکلیف سریع پیمان استارت نو درباره کاهش موشکهای بالستیک با روسیه و... را میتوان در قالب رویکرد سیاست خارجی چندجانبهگرایانه بایدن دانست. با به قدرت رسیدن بایدن و بازگشت به اصل چندجانبهگرایی، واشنگتن دوباره دیپلماسی را بهترین ابزار برای احیای برجام معرفی کرد. بایدن در صدد فشار بر ایران و بازگشت تهران به برجام جهت ایجاد محدودیت در برنامه هستهای آن از طریق روشهای تحریم و اجماعسازی جهانی علیه ایران بوده است که این خود بیانگر برخورداری دولت بایدن از قدرت سخت در قبال برنامه هستهای این کشور بوده است. همچنین دولت بایدن وعده داده بود که از دیپلماسی و مذاکرات برجامی به عنوان سکویی برای رسیدگی به نفوذ منطقهای و مسائل موشکی ایران استفاده کند که این امر نیز بیانگر به کارگیری قدرت نرم واشنگتن در قبال پرونده هستهای ایران بوده است. البته چنین سیاستی نه تنها میتواند تنشها بین تهران و واشنگتن را حفظ کند؛ بلکه با مقاومت ایران در برابر پذیرش درخواستهای فرابرجامی آمریکا منجر خواهد شد. راجع به سیاست خارجی بایدن در قبال چین منیز یتوان گفت؛ وی چین را یک دشمن اقتصادی و تهدید مهمی در برابر واشنگتن توصیف کرد که نفوذ و منافع امریکا را به چالش کشانده است و در این راستا، در جهت جلوگیری از خیزش منطقهای چین و اعمال فشارهای بینالمللی و منطقهای از طریق ایجاد ائتلاف با کشورهای پیرامونی این کشور برای مهار و انزوای منطقهای پکن در شرق آسیا گام بر داشت. به دلیل تأثیر رقابت استراتژیک میان آمریکا و چین، بایدن جنگ تجاری را بر روی چین به صورت هدفمند دنبال نمود که میتوان آن را ناشی از رویکرد اقتصادی و سیاسی واقعگرایانه دولت بایدن دانست. هرچند دولت و شخص بایدن با ماهیت ملیگرایانه ترامپ در جنگ تجاری علیه دیگر کشورها به خصوص چین موافق نبوده؛ اما این رویکرد در دولت وی همچنان در حال اجرا بود. بنابراین میتوان گفت؛ دولت بایدن سعی نمود به صورت هوشمندانه از ابزارهای مختلف قدرت برای تأمین اهداف خود در قبال ایران و چین استفاده نماید. این طیف از منابع که شامل قدرت نرم و سخت میشود؛ در ترکیب و تلفیقی از یکدیگر است که این امر به درک اهداف بلندمدت و پایدار واشنگتن در عرصه بینالملل کمک مینماید. در واقع میتوان گفت؛ دولت ترامپ در اتخاذ سیاست فشار و مهار ایران و چین عمدتاً از قدرت سخت استفاده کرد؛ این در حالی است که بایدن در فرایند سیاستگذاری در قبال این دو کشور، در کنار بهرهمندی از قدرت سخت، از قدرت نرم نیز استفاده کرد. در واقع، بایدن با ترکیبی از این دو بُعد مهم و تشکیل دهنده قدرت، سیاست خارجی دولت خود در قبال تهران و پکن را با تکیه بر قدرت هوشمند به پیش برد.
نمودار 1. الگوی سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ و بایدن (2024-2016) (نگارنده)
فهرست منابع اصلجوادیان، محمدرضا و همکاران. (1401). تأثیر سیاستهای دونالد ترامپ بر جایگاه رؤیای آمریکایی. فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی، 14(50)، 94-78. افخمی، امید و همکاران. (1399). آیندهپژوهی و مدلسازی نرمافزاری روابط ایران و انگلستان از منظر مؤلفههای قدرت هوشمند با تمرکز بر جغرافیای سیاسی ایران. فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی منطقهای، 10(38)، 670-655 ترکی، هادی. (1402). تحلیل دیپلماسی اجبارآمیز اوباما، ترامپ و بایدن در قبال ایران». فصلنامه مطالعات فرهنگ دیپلماسی، 2(1)، 44-23. جوادی، امینرضا و همکاران. (1402). سیاست مقایسهای خاورمیانهای ترامپ و بایدن؛ از موازنه نظامی تا موازنه فراساحلی. فصلنامه علوم سیاسی، 26(102)، 269-237. درج، حمید. (1402). تهدیدات روزافزون آمریکا در خلیجفارس و کنشها و اقدامات ضدهژمون ایران. فصلنامه مطالعات بینالمللی، 19(76)، 134-117. درج، حمید و بصیری، محمدعلی. (1398). تجزیه و تحلیل رویکرد دولت ترامپ در قبال پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه آفاق امنیت، 12(43)، 113-75. رادفر، فیروزه و دهقانی فیروزآبادی، سید جلال. (1399). سیاست خارجی بایدن در قبال جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات راهبردی، 23(3)، 252-225. روحی دهبنه، مجید. (1401). همگرایی فراآتلانتیک در دوره بایدن، روندها و چالشها، با تأکید بر رویکرد رسانهای. پژوهشنامه رسانه بینالملل، 7(1)، 235-209. رفیع، حسین و قربی، سید محمدجواد. (1389). کالبدشکافی قدرت نرم و ابزارهای کاربردی آن. فصلنامه مطالعات بسیج، 13(47)، 138-117 زاهدیخطیر، الهام و صالحی، مختار. (1401). روندپژوهی تداوم جنگ تجاری آمریکا علیه چین (2022-2018). فصلنامه روابط خارجی، 14(55)، 162-133. عباسزاده فتحآبادی، مهدی و حسامگوری، محمد. (1401). تاثیر دیپلماسی اجبارآمیز ایالات متحده آمریکا بر قدرت هوشمند جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه(2001-2020). فصلنامه مطالعات قدرت نرم، 12(31)، 270-249 عذیری، وحید. (1402). قدرت هوشمند و ارتقای جایگاه منطقهای ایران در غرب آسیا. دانش تفسیر سیاسی، 5(15)، 88-53 عسگری، محمود.(1389). رویکردی انتقادی به نظریه قدرت نرم. فصلنامه راهبرد دفاعی، 5(28)، 98-62 فتاحیاردکانی، حسین و همکاران. (1397). تحلیل مفهوم قدرت و منابع تشکیل دهنده آن از دیدگاه جوزف نای. فصلنامه مطالعات قدرت نرم، 8(18)، 152-130 فروزان، یونس و عالیشاهی، عبدالرضا. (1398). تشدید تقابلگرایی ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران در پساناآرامیهای غرب آسیا؛ پیامدهای ترور سرلشگر قاسم سلیمانی. فصلنامه پژوهشهای جغرافیای سیاسی، 4(13)، 180-151. کرمی، امیر سعید و و همکاران. (1398). نظرگاهِ جنگ ترکیبی، بنیانی برای درک راهبرد دولت ترامپ در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه سیاست جهانی، 8(29)، 132-105. کریمیفرد، حسین. (1397). سیاست خارجی ترامپ و واقعیت های نظام بینالملل. فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، 8(38)، صص 302-285. کوهکن، علیرضا و سعیدی راد، آرش. (1402). مقایسه دیپلماسی عمومی آمریکا در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» و «جو بایدن». فصلنامه مطالعات راهبردی آمریکا، 3(9)، 68-47. محمدنیا، مهدی و و همکاران. (1399). مطالعه سیاستخارجی دولت دونالد ترامپ بر اساس مدل بازیگر عقلایی، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی. 12(44)، 152-131. مزدخواه، احسان و و همکاران. (1401). گذار از بلوغ تقابل به الگوی تعامل نئولیبرال؛ تأملی مقایسهای به سیاست خارجی ترامپ و بایدن. فصلنامه مطالعات راهبردی آمریکا، 2(5)، 72-41. مسعودی، حیدرعلی. (1399). جو بایدن و رمزگان عملیاتی در حوزه سیاست خارجی. فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، 12(64)، 122-95. یزدانفام، محمود. (1395). سیاست خارجی ترامپ و جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات راهبردی، 19(4)، 164-139. موسویزارع، سید جواد و همکاران. (1396). بررسی و تحلیل جایگاه علم و فناوری در عرصۀ قدرت سخت، نرم و هوشمند. فصلنامه ژئوپلیتیک، 13(3)، 138-103 نای، جوزف اس. (1392). آینده قدرت. ترجمه احمد عزیزی، تهران، نشر نی، چاپ نخست، 360-1 یزدانفام، محمود. (1395). سیاست خارجی ترامپ و جمهوری اسلامی ایران. مطالعات راهبردی، 19(4)، 164-139.
Aboudouh, A. (2023). An India–Middle East–Europe corridor is unlikely to boost Saudi–Israel normalization. Chatham House, https: //www.chathamhouse.org/2023/09/india-middle-east-europe-corridorunlikely-boost-saudi-israel-normalization. Alvarez, J.E. (2021). Biden's International Law Restoration. U.S.-Asia Law Institute. No. 53, 523-586 Amiti, Mary et al. (2020). Who’s Paying for the US Tariffs? A Longer-Term Perspective. AEA Papers and Proceedings, vol. 110, 541–546 Balzacq, Thierry et al. (2020). Comparative Grand Strategy: a Framework and Cases, Oxford: Oxford University Press, 1-211 Baylis, J. (2001). International and Global Security in the Post-cold War Era, in The Globalization of world Politics: An Introduction to nternational Relations, Oxford University Press, 254-276 Blackwill, R.D. (2019). Trump's Foreign Policies Are Better Than They Seem, Council on Foreign Relations, 1-104 Biden, J. (2020). There's a smarter way to be tough on Iran. CNN, https://edition.cnn.com/ 2020/09/13/opinions/smarter-way-to-be-tough-on-iran-joe-biden/index.html. Biden, J. (2021 a). Biden’s Speech to Congress: Full Transcript. The New York Times, Available at: https://www.nytimes.com/2021/04/29/us/politics/joe-biden-speech-transcript.html Biden, J. (2021 b). US President Joe Biden speaks about foreign policy at the State Department. white house, Available at: https://www.whitehouse.gov/briefing-room/speeches-remarks/2021/02/04/remarks-by-president-biden-on-americas-place-in-the-world. Burke-White, W. (2021). A Strategic Roadmap for Reentry 2021 and Beyond: U.S. Institutional Commitment in a New Geo-strategic Environment. Brookings, https://www.brookings.edu/articles/a-strategic-roadmap-for-reentry-2021-and-beyond/ Burns, W. (2019). The Back Channel: A Memoir of American Diplomacy and the Case for Its Renewal. New York: Random House, 1-512 Burns, W., Jake, S. (2019), “We Led Successful Negotiations with Iran. Trump’s Approach Isn’t Working. Carnegie Endowment for International Peace, https://carnegieendowment.org/posts/2019/05/we-led-successful-negotiations-with-iran-trumps-approach-isnt-working?lang=en Cherkaoui, M. (2018). Trump’s Withdrawal from the Iran Nuclear Deal: Security or Economics?. Aljazeera. Available at: http://studies.aljazeera.net /en/reports/2018/05/trumps-withdrawal-iran-nuclear-deal-security-economics180510123910355.html Clarke, M. (2021). American Grand Strategy and National Security: The Dilemmas of Primacy and Decline from the Founding to Trump. Palgrave Macmillan, 1-582 Deudney, D.G., John, I. (2021). The Intellectual Foundations of the Biden Revolution. oreign policy, Available at: https://foreignpolicy.com/2021/07/02/biden-revolution-roosevelt-tradition-us-foreign-policy-school-international-relations-interdependence/ Dubwitz, M., Orde, K. (2023). Strategy for a New Comprehensive U.S. Policy on Iran. Foundation for Defense of Democracies, Available at: https://www.fdd.org/analysis/2023/01/10/strategy-for-a-new-comprehensive-us-policy-on-iran/ Goldberg, J. (2017). Column: What Trump means when he says ‘America first’. Los Angeles Times, 24 January; Available at: http://www.latimes.com/opinion/op-ed/la-oe-goldberg-america-first-20170124-story.html Hanafi, H. (1997). An Islamic Approach to Multilateralism”, in Cox, Robert W. (eds.) The New Realism: Perspectives on Multilateralism and World Order, Basingstoke: Palgrave Macmillan, 109-123 Jewish News Syndicate. (2021). Former ambassador Oren: Biden administration’s re-entry to Iran deal ‘will lead to regional war. available at: https://www.jns.org/blinkens-visit-to-jerusalem-underlines-contentionregarding- the-palestinians-and-iran/. Jie, D. (2022). US evolving strategic thinking about Taiwan”, China International Strategy Review, 4(3), 1-16 Keohane, R.O. (1990). Multilateralism: An Agenda for Research. International Journal, 45 (4), 731-764 Kranish, M., Marc, F. (2017) Trump Revealed: The Definitive Biography of the 45th President, Scribner, 1-464 Kumar, D. (2021). Rightwing and Liberal Islamophobia: The Change of Imperial Guard from Trump to Biden. Journal of South Asian Review, 42(4), 408-412 Lieber, R.J. (2021). Biden Foreign Policy: Sobered by Reality or Condemned to Repetition. Israel Journal of Foreign Affairs, 15(2), 217-231 Martin, G. Ville, S. (2022). Past as Prologue? The United States and European Strategic Autonomy in the Biden Era. European Foreign Affairs Review, 7(11), 99-120 McCormick, James M. And Mansbach, Richard W. (2018). Foreign Policy issues for America: The trump Years. Routledge, 1-254 Mehta, R. (2021). How Biden can say goodbye to “America First” on nuclear issues. Bulletin of the Atomic Scientists, 77(1), 11-12 Miri, S.M., Ali, O. (2022). The impact of Joe Biden’s rise to power on the US transatlantic foreign policy. Revista Cimexus, 17(1), 220-239 Nossel, Suzanne (1 March 2004). Smart power: Reclaiming liberal internationalism. Foreign Affairs, Council on Foreign Relations, pp. 1-13 Nye, J. (2017). Soft power: the origins and political progress of a concept. Journal Of Palgrave Communications, 3(12), 1-3. Poostinchi, Z. (2017). Rebalancing of Iran’s Regional Role in U.S Policy. Geopolitics Quarterly, 12(4), 123-145 Rasooli Saniabadi, E. (2021). National Role Perceptions and Biden's Foreign Policy towards Iran. Quarterly Of Iranian Review of Foreign Affairs, 12(1), 127-150 Rathburn, B. (2008). A Rose by Any Other Name: Neoclassical Realism as the Logical and Necessary Extension of Structural Realism. Security Studies, 17(2): 294- 321 Rose, G. (1998). Neoclassical Realism and Theories of Foreign Policy. World Politics, 51(1), 144-172 Ritter, S. (2018). Dealbreaker: Donald Trump and the Unmaking of the Iran Nuclear Deal. Clarity Press, 1- 302 Schake, K.N. (2018). The US is right to worry about cooperation between its adversaries. International Institute for Strategic Studies, Available at: https://www.iiss.org/blogs/analysis/2018/11/us-worry-cooperation-adversaries/ Scherrer, C. (2022). Biden’s Foreign Economic Policy: Crossbreed of Obama and Trump?. Journal Of International Review of Public Policy, 4(1), pp. 129-138 Soare, S.R. (2021). Biden's Security Policy: Democratic Security or Democratic Exceptionalism?. Journal of Inter economics, 56(1), 14–20 Sullivan, J. (2018). What Donald Trump and Dick Cheney Got Wrong About America. Carnegie Endowment for International Peace, https://carnegieendowment.org/posts/2018/12/what-donald-trump-and-dick-cheney-got-wrong-about-america?lang=en Sullivan, J. (2019). From Theory to Practice: An Interview with Jake Sullivan. World Outlook at the John Sloan Dickey Center, available at: https://cpb-us-e1.wpmucdn.com/sites.dartmouth.edu/dist/9/244/files/2019/07/from-thEory-to-PractIcE-an-IntErvIEw-wIth-jakE-suLLIvan-dartmouth%E2%80%99s-2019-montgomEry-fELLow.pdf Sven Steinmo, K.T., Frank, L. (1992). Structuring Politics: Historical Institutionalism in Comparative Analysis. Cambridge University Press, 1-272 Swielande, T.S. (2021). The Biden Administration: An Opportunity to Affirm a Flexible and Adaptive American World Leadership. World Affairs, 184(2), 130-150 Tang, J., R, P. (2022). Adjustments and Constraints: Biden Administration’s Iran Policy. Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, 16(2), 189–208 Trump, D. (2017). The Inaugural Address. The White House, January 20, available at: https://www.whitehouse.gov/briefings-statements/the-inaugural-address/ Wang, B., Danni, H. (2022). The Establishment of Biden Administration’s Iranian Nuclear Policy: Motivation, Content and Prospects. Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, 15(4), 433–446 Wilson, E.J. (2008). Hard Power, “Soft Power, Smart Power”. March 2008The Annals of the American Academy of Political and Social Science, 616(1):110-124
***
[1] نویسنده مسئول: دانشجوی دکتری روابط بین الملل، دانشگاه گیلان، رشت hamid.dorj@gmail.com
[2]. America first [3]. Blackwill [4]. McCormick And Mansbach [5]. Lieber [6]. Mehta [7]. wilson [8]. Suzanne Nossel [9]. Liberal internationalism [10]. Ikenbery [11]. Multilateralism [12]. Robert Keohane [13]. Transatlanticism [14]. Collective leadership [15]. Smart power [16]. Roll over [17]. Jake Sullivan [18]. William Burns [19]. American values [20]. Foreign Affairs [21]. iMac [22]. AUKUS [23] Rowan Rivlin [24]. Michael Oren | ||
مراجع | ||
اصلجوادیان، محمدرضا و همکاران. (1401). تأثیر سیاستهای دونالد ترامپ بر جایگاه رؤیای آمریکایی. فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی، 14(50)، 94-78.
افخمی، امید و همکاران. (1399). آیندهپژوهی و مدلسازی نرمافزاری روابط ایران و انگلستان از منظر مؤلفههای قدرت هوشمند با تمرکز بر جغرافیای سیاسی ایران. فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی منطقهای، 10(38)، 670-655
ترکی، هادی. (1402). تحلیل دیپلماسی اجبارآمیز اوباما، ترامپ و بایدن در قبال ایران». فصلنامه مطالعات فرهنگ دیپلماسی، 2(1)، 44-23.
جوادی، امینرضا و همکاران. (1402). سیاست مقایسهای خاورمیانهای ترامپ و بایدن؛ از موازنه نظامی تا موازنه فراساحلی. فصلنامه علوم سیاسی، 26(102)، 269-237.
درج، حمید. (1402). تهدیدات روزافزون آمریکا در خلیجفارس و کنشها و اقدامات ضدهژمون ایران. فصلنامه مطالعات بینالمللی، 19(76)، 134-117.
درج، حمید و بصیری، محمدعلی. (1398). تجزیه و تحلیل رویکرد دولت ترامپ در قبال پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه آفاق امنیت، 12(43)، 113-75.
رادفر، فیروزه و دهقانی فیروزآبادی، سید جلال. (1399). سیاست خارجی بایدن در قبال جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات راهبردی، 23(3)، 252-225.
روحی دهبنه، مجید. (1401). همگرایی فراآتلانتیک در دوره بایدن، روندها و چالشها، با تأکید بر رویکرد رسانهای. پژوهشنامه رسانه بینالملل، 7(1)، 235-209.
رفیع، حسین و قربی، سید محمدجواد. (1389). کالبدشکافی قدرت نرم و ابزارهای کاربردی آن. فصلنامه مطالعات بسیج، 13(47)، 138-117
زاهدیخطیر، الهام و صالحی، مختار. (1401). روندپژوهی تداوم جنگ تجاری آمریکا علیه چین (2022-2018). فصلنامه روابط خارجی، 14(55)، 162-133.
عباسزاده فتحآبادی، مهدی و حسامگوری، محمد. (1401). تاثیر دیپلماسی اجبارآمیز ایالات متحده آمریکا بر قدرت هوشمند جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه(2001-2020). فصلنامه مطالعات قدرت نرم، 12(31)، 270-249
عذیری، وحید. (1402). قدرت هوشمند و ارتقای جایگاه منطقهای ایران در غرب آسیا. دانش تفسیر سیاسی، 5(15)، 88-53
عسگری، محمود.(1389). رویکردی انتقادی به نظریه قدرت نرم. فصلنامه راهبرد دفاعی، 5(28)، 98-62
فتاحیاردکانی، حسین و همکاران. (1397). تحلیل مفهوم قدرت و منابع تشکیل دهنده آن از دیدگاه جوزف نای. فصلنامه مطالعات قدرت نرم، 8(18)، 152-130
فروزان، یونس و عالیشاهی، عبدالرضا. (1398). تشدید تقابلگرایی ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران در پساناآرامیهای غرب آسیا؛ پیامدهای ترور سرلشگر قاسم سلیمانی. فصلنامه پژوهشهای جغرافیای سیاسی، 4(13)، 180-151.
کرمی، امیر سعید و و همکاران. (1398). نظرگاهِ جنگ ترکیبی، بنیانی برای درک راهبرد دولت ترامپ در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه سیاست جهانی، 8(29)، 132-105.
کریمیفرد، حسین. (1397). سیاست خارجی ترامپ و واقعیت های نظام بینالملل. فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، 8(38)، صص 302-285.
کوهکن، علیرضا و سعیدی راد، آرش. (1402). مقایسه دیپلماسی عمومی آمریکا در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» و «جو بایدن». فصلنامه مطالعات راهبردی آمریکا، 3(9)، 68-47.
محمدنیا، مهدی و و همکاران. (1399). مطالعه سیاستخارجی دولت دونالد ترامپ بر اساس مدل بازیگر عقلایی، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی. 12(44)، 152-131.
مزدخواه، احسان و و همکاران. (1401). گذار از بلوغ تقابل به الگوی تعامل نئولیبرال؛ تأملی مقایسهای به سیاست خارجی ترامپ و بایدن. فصلنامه مطالعات راهبردی آمریکا، 2(5)، 72-41.
مسعودی، حیدرعلی. (1399). جو بایدن و رمزگان عملیاتی در حوزه سیاست خارجی. فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، 12(64)، 122-95.
یزدانفام، محمود. (1395). سیاست خارجی ترامپ و جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات راهبردی، 19(4)، 164-139.
موسویزارع، سید جواد و همکاران. (1396). بررسی و تحلیل جایگاه علم و فناوری در عرصۀ قدرت سخت، نرم و هوشمند. فصلنامه ژئوپلیتیک، 13(3)، 138-103
نای، جوزف اس. (1392). آینده قدرت. ترجمه احمد عزیزی، تهران، نشر نی، چاپ نخست، 360-1
یزدانفام، محمود. (1395). سیاست خارجی ترامپ و جمهوری اسلامی ایران. مطالعات راهبردی، 19(4)، 164-139.
Aboudouh, A. (2023). An India–Middle East–Europe corridor is unlikely to boost Saudi–Israel normalization. Chatham House, https: //www.chathamhouse.org/2023/09/india-middle-east-europe-corridorunlikely-boost-saudi-israel-normalization.
Alvarez, J.E. (2021). Biden's International Law Restoration. U.S.-Asia Law Institute. No. 53, 523-586
Amiti, Mary et al. (2020). Who’s Paying for the US Tariffs? A Longer-Term Perspective. AEA Papers and Proceedings, vol. 110, 541–546
Balzacq, Thierry et al. (2020). Comparative Grand Strategy: a Framework and Cases, Oxford: Oxford University Press, 1-211
Baylis, J. (2001). International and Global Security in the Post-cold War Era, in The Globalization of world Politics: An Introduction to nternational Relations, Oxford University Press, 254-276
Blackwill, R.D. (2019). Trump's Foreign Policies Are Better Than They Seem, Council on Foreign Relations, 1-104
Biden, J. (2020). There's a smarter way to be tough on Iran. CNN, https://edition.cnn.com/ 2020/09/13/opinions/smarter-way-to-be-tough-on-iran-joe-biden/index.html.
Biden, J. (2021 a). Biden’s Speech to Congress: Full Transcript. The New York Times, Available at: https://www.nytimes.com/2021/04/29/us/politics/joe-biden-speech-transcript.html
Biden, J. (2021 b). US President Joe Biden speaks about foreign policy at the State Department. white house, Available at: https://www.whitehouse.gov/briefing-room/speeches-remarks/2021/02/04/remarks-by-president-biden-on-americas-place-in-the-world.
Burke-White, W. (2021). A Strategic Roadmap for Reentry 2021 and Beyond: U.S. Institutional Commitment in a New Geo-strategic Environment. Brookings, https://www.brookings.edu/articles/a-strategic-roadmap-for-reentry-2021-and-beyond/
Burns, W. (2019). The Back Channel: A Memoir of American Diplomacy and the Case for Its Renewal. New York: Random House, 1-512
Burns, W., Jake, S. (2019), “We Led Successful Negotiations with Iran. Trump’s Approach Isn’t Working. Carnegie Endowment for International Peace, https://carnegieendowment.org/posts/2019/05/we-led-successful-negotiations-with-iran-trumps-approach-isnt-working?lang=en
Cherkaoui, M. (2018). Trump’s Withdrawal from the Iran Nuclear Deal: Security or Economics?. Aljazeera. Available at: http://studies.aljazeera.net /en/reports/2018/05/trumps-withdrawal-iran-nuclear-deal-security-economics180510123910355.html
Clarke, M. (2021). American Grand Strategy and National Security: The Dilemmas of Primacy and Decline from the Founding to Trump. Palgrave Macmillan, 1-582
Deudney, D.G., John, I. (2021). The Intellectual Foundations of the Biden Revolution. oreign policy, Available at: https://foreignpolicy.com/2021/07/02/biden-revolution-roosevelt-tradition-us-foreign-policy-school-international-relations-interdependence/
Dubwitz, M., Orde, K. (2023). Strategy for a New Comprehensive U.S. Policy on Iran. Foundation for Defense of Democracies, Available at: https://www.fdd.org/analysis/2023/01/10/strategy-for-a-new-comprehensive-us-policy-on-iran/
Goldberg, J. (2017). Column: What Trump means when he says ‘America first’. Los Angeles Times, 24 January; Available at: http://www.latimes.com/opinion/op-ed/la-oe-goldberg-america-first-20170124-story.html
Hanafi, H. (1997). An Islamic Approach to Multilateralism”, in Cox, Robert W. (eds.) The New Realism: Perspectives on Multilateralism and World Order, Basingstoke: Palgrave Macmillan, 109-123
Jewish News Syndicate. (2021). Former ambassador Oren: Biden administration’s re-entry to Iran deal ‘will lead to regional war. available at: https://www.jns.org/blinkens-visit-to-jerusalem-underlines-contentionregarding- the-palestinians-and-iran/.
Jie, D. (2022). US evolving strategic thinking about Taiwan”, China International Strategy Review, 4(3), 1-16
Keohane, R.O. (1990). Multilateralism: An Agenda for Research. International Journal, 45 (4), 731-764
Kranish, M., Marc, F. (2017) Trump Revealed: The Definitive Biography of the 45th President, Scribner, 1-464
Kumar, D. (2021). Rightwing and Liberal Islamophobia: The Change of Imperial Guard from Trump to Biden. Journal of South Asian Review, 42(4), 408-412
Lieber, R.J. (2021). Biden Foreign Policy: Sobered by Reality or Condemned to Repetition. Israel Journal of Foreign Affairs, 15(2), 217-231
Martin, G. Ville, S. (2022). Past as Prologue? The United States and European Strategic Autonomy in the Biden Era. European Foreign Affairs Review, 7(11), 99-120
McCormick, James M. And Mansbach, Richard W. (2018). Foreign Policy issues for America: The trump Years. Routledge, 1-254
Mehta, R. (2021). How Biden can say goodbye to “America First” on nuclear issues. Bulletin of the Atomic Scientists, 77(1), 11-12
Miri, S.M., Ali, O. (2022). The impact of Joe Biden’s rise to power on the US transatlantic foreign policy. Revista Cimexus, 17(1), 220-239
Nossel, Suzanne (1 March 2004). Smart power: Reclaiming liberal internationalism. Foreign Affairs, Council on Foreign Relations, pp. 1-13
Nye, J. (2017). Soft power: the origins and political progress of a concept. Journal Of Palgrave Communications, 3(12), 1-3.
Poostinchi, Z. (2017). Rebalancing of Iran’s Regional Role in U.S Policy. Geopolitics Quarterly, 12(4), 123-145
Rasooli Saniabadi, E. (2021). National Role Perceptions and Biden's Foreign Policy towards Iran. Quarterly Of Iranian Review of Foreign Affairs, 12(1), 127-150
Rathburn, B. (2008). A Rose by Any Other Name: Neoclassical Realism as the Logical and Necessary Extension of Structural Realism. Security Studies, 17(2): 294- 321
Rose, G. (1998). Neoclassical Realism and Theories of Foreign Policy. World Politics, 51(1), 144-172
Ritter, S. (2018). Dealbreaker: Donald Trump and the Unmaking of the Iran Nuclear Deal. Clarity Press, 1- 302
Schake, K.N. (2018). The US is right to worry about cooperation between its adversaries. International Institute for Strategic Studies, Available at: https://www.iiss.org/blogs/analysis/2018/11/us-worry-cooperation-adversaries/
Scherrer, C. (2022). Biden’s Foreign Economic Policy: Crossbreed of Obama and Trump?. Journal Of International Review of Public Policy, 4(1), pp. 129-138
Soare, S.R. (2021). Biden's Security Policy: Democratic Security or Democratic Exceptionalism?. Journal of Inter economics, 56(1), 14–20
Sullivan, J. (2018). What Donald Trump and Dick Cheney Got Wrong About America. Carnegie Endowment for International Peace, https://carnegieendowment.org/posts/2018/12/what-donald-trump-and-dick-cheney-got-wrong-about-america?lang=en
Sullivan, J. (2019). From Theory to Practice: An Interview with Jake Sullivan. World Outlook at the John Sloan Dickey Center, available at: https://cpb-us-e1.wpmucdn.com/sites.dartmouth.edu/dist/9/244/files/2019/07/from-thEory-to-PractIcE-an-IntErvIEw-wIth-jakE-suLLIvan-dartmouth%E2%80%99s-2019-montgomEry-fELLow.pdf
Sven Steinmo, K.T., Frank, L. (1992). Structuring Politics: Historical Institutionalism in Comparative Analysis. Cambridge University Press, 1-272
Swielande, T.S. (2021). The Biden Administration: An Opportunity to Affirm a Flexible and Adaptive American World Leadership. World Affairs, 184(2), 130-150
Tang, J., R, P. (2022). Adjustments and Constraints: Biden Administration’s Iran Policy. Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, 16(2), 189–208
Trump, D. (2017). The Inaugural Address. The White House, January 20, available at: https://www.whitehouse.gov/briefings-statements/the-inaugural-address/
Wang, B., Danni, H. (2022). The Establishment of Biden Administration’s Iranian Nuclear Policy: Motivation, Content and Prospects. Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, 15(4), 433–446
Wilson, E.J. (2008). Hard Power, “Soft Power, Smart Power”. March 2008The Annals of the American Academy of Political and Social Science, 616(1):110-124
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 164 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 164 |